فایل شعر عاشقانه فاطمه و فرهاد
حق ثبت این اثر محفوظ و متعلق به شعرساز است!
قالب شعر:
غزل
المان های مورد نظر مشتری:عشق فاطمه ، سردی یار، دوری دیار، جانا، فرهاد ، جانا، چندین سال عاشقی، داستان پسر نوح و دریای طوفانی و........
تعداد ابیات:14 بیت
سایز شاسی:بصورت فایل شعر
متن شعر:
.... نه همراهی نه بیراهی نه نزدیکی نه بیزاری
مرا دلخوش کن ای یارا به لبخندی به دیداری
دلت سرد و زبانت نرم، ولی درگیر دنیایی
خبر دارم که دلسردی، تو از سردی، خبر داری!؟
به پای ات ریزم و ریزم تمام عشق و جانم را
به پاس عشق و دلدادن تلاشی کن تو مقداری
دلت کالای سنگین است، نه از سنگ و نه از کین است
در این سوداگری هایم، حریف سخت بازاری
پی گنج و پی رنجی، ازم دوری به هر کنجی
من از عشق تو می گویم تو از رنج و دل آزاری
شدم مجنون رویاها، شدی فرهاد این قصه
تو بردار از میان ما غم و هر کوه و دیواری
نشستم تا سحر پای وصال واژه ها امشب
از این دل بستگی هایم، بگو جانا، تو بیداری
به چندین سال اگر این دل نشسته پای دلدادن
به عشق ات شد گرفتار و که شاعر شد به اشعاری
سوارم بر هزاران موج در این دریای طوفانی
خداوندم نشانم داد از عشق تو هر آثاری
دلت غوغای عالم شد ولی چون رود تنهایی
نه مردابی نه جریانی نه بی یاری نه دلداری!
کسی اندازه ی من نیست چنان عاشق شود حمزه
بجا آور تو قدرم را نمی خواهی چنین یاری؟
طلای ناب بی مانند نمی یابی مثال من
کسی هرگز نسجیده طلای ناب و عیاری
از این دنیا چه می ماند بجز عشق و محبت ها
رها کن سردی و دوری رها کن هر گرفتاری
به عطر تو معطر شد کلام فاطمه هر شب
به خواب عشق و دلداری، شدم گلهای عطاری
سفارش دهنده:
فاطمه
نظر او درباره تابلوشعر:
با عرض سلام خالصانه، ارادتی مخلصانه، با شور شاعرانه و اشتیاقی عاشقانه خدمت دوستان عزیز و یگانه خانم و آقای احمدی با سپاس از قلم موزون و شیوا و رسا و شما.. رقص کلماتتان در وصف من و زندگی بنده بسیار زیبا بود و جا داشت از شما تشکر کنم. سبز باشید و بهاری 🙏
.... نه همراهی نه بیراهی نه نزدیکی نه بیزاری
مرا دلخوش کن ای یارا به لبخندی به دیداری
دلت سرد و زبانت نرم، ولی درگیر دنیایی
خبر دارم که دلسردی، تو از سردی، خبر داری!؟
به پای ات ریزم و ریزم تمام عشق و جانم را
به پاس عشق و دلدادن تلاشی کن تو مقداری
دلت کالای سنگین است، نه از سنگ و نه از کین است
در این سوداگری هایم، حریف سخت بازاری
پی گنج و پی رنجی، ازم دوری به هر کنجی
من از عشق تو می گویم تو از رنج و دل آزاری
شدم مجنون رویاها، شدی فرهاد این قصه
تو بردار از میان ما غم و هر کوه و دیواری
نشستم تا سحر پای وصال واژه ها امشب
از این دل بستگی هایم، بگو جانا، تو بیداری
به چندین سال اگر این دل نشسته پای دلدادن
به عشق ات شد گرفتار و که شاعر شد به اشعاری
سوارم بر هزاران موج در این دریای طوفانی
خداوندم نشانم داد از عشق تو هر آثاری
دلت غوغای عالم شد ولی چون رود تنهایی
نه مردابی نه جریانی نه بی یاری نه دلداری!
کسی اندازه ی من نیست چنان عاشق شود حمزه
بجا آور تو قدرم را نمی خواهی چنین یاری؟
طلای ناب بی مانند نمی یابی مثال من
کسی هرگز نسجیده طلای ناب و عیاری
از این دنیا چه می ماند بجز عشق و محبت ها
رها کن سردی و دوری رها کن هر گرفتاری
به عطر تو معطر شد کلام فاطمه هر شب
به خواب عشق و دلداری، شدم گلهای عطاری
سفارش دهنده:
فاطمه
نظر او درباره تابلوشعر:
با عرض سلام خالصانه، ارادتی مخلصانه، با شور شاعرانه و اشتیاقی عاشقانه خدمت دوستان عزیز و یگانه خانم و آقای احمدی با سپاس از قلم موزون و شیوا و رسا و شما.. رقص کلماتتان در وصف من و زندگی بنده بسیار زیبا بود و جا داشت از شما تشکر کنم. سبز باشید و بهاری 🙏